پارسا جان و آريساپارسا جان و آريسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

دوقلوهاي مهربون

تولد 4 سالگی

عشق های من تولدتون مبارررررررررررررررک  سلام عشق های کوچولوی من  امسال تولدتون مصادف شد با ماه مبارک رمضان . به همین خاطر تصمیم گرفتم امسال تولد مفصل نگیرم و یه تولد کوچیک خانوادگی بگیرم  اما از  اونجا که خدا شما فرشته ها را خیلی دوست داره . امسال دوبار دوبار تولد داشتین . یکی خونه مامان نازی و یکی خونه عمه جون . درست روز تولدتون خونه عمه جون مهمونی بود و بعد از ظهر اون روز عمو محمد غافلگیرمون کردن و براتون کیک خریدن و جشن گرفتند . یه جشن کوچیک هم موقعی که خاله نوشین اصفهان بود براتون گرفتیم . امیدوارم  120 ساله بشید  همیشه سالم باشید و از زندگیتون لذت ببرید و به همه ی آرز...
30 خرداد 1394

4 سالگی

عشق های من 4 سالگی تون مباررررک  از شیرین زبونی های 4 سالگی : 1 - پارسا تب کرده بود و حالش خیلی بد بود ، من گفتم الان یه سوپ درست میکنم بخوری قوی بشی حالت خوب بشه ، با همون حالت و صدای مریضیش گفت : باشه مامان  اما برای آریسا سوپ درست نکن آریسا دوست نداره  براش ماکارونی درست کن   الهی من قربون تو برررررم که اینقدر مهربونی  2 - پارسا همچنان تب داشت ، شب وقتی خوابیدن گفتم بیارمش کنار خودم بخوابه یه موقع خوابم نبره تبش بره بالا ، همین که بغلش کردم از تو تختش ، آریسا گفت : کجا ؟؟؟ گفتم : مامان جان پارسا تب داره میبرم اونجا که مواظب باشم تبش بالا نره . گفت : واااای دلم دلم درد میکنه  ، ماماا...
29 خرداد 1394

جزیره بازی،پارک،نقاشی ها

سلام گلا  یک روز بعداز ظهر که سرحال بودید با مامان نازی بردیمتون جزیره بازی و شما کلی بازی کردین و خوشحال بودین امیدوارم همیشه شاد باشید عشقک های من  غرفه ی نقاشی و دو عدد پیکاسو کوچک  غرفه ی سفالگری ، درخت ، حلزون و خورشید کاری از آریسا خانم  غرفه ی سفالگری ، درخت ، حلزون و خورشید کاری از آقا پارسا  بدون شرح ورودی جزیره ، زاینده رود دوباره بی آب شد  کاردستی ها و نقاشی هایی که اونجا انجام دادین  غرفه ی بازی  استخر توپ غرفه ی بازی  پارک و دوچرخه سواری ...
18 خرداد 1394

سفر به شهریاسوج پایتخت طبیعت ایران

سلام نفس های من  امسال تعطیلات خردادماه تصمیم گرفتیم جمیعا با کل خانواده بریم سمیرم و یاسوج . صبح زود روز سیزدهم راه افتادیم جاده ی خیلی زیبا و خطرناکی داشت . ساعت 2 رسیدیم ، بابا پیمان قبلا برامون  یه خونه دربست اجاره کرده بود رفتیم کلید را گرفتیم و اونجا مستقر شدیم . ناهار خوردیم و کمی استراحت کردیم و عصر شروع به گشت در شهر کردیم . زیبا بود اما به نظر من شمال یه چیز دیگه ست .جنگلای بلوط داشت و آبشارهای قشنگ و طبیعی ، خوبیش این بود که طبیعتش بکر و دست نخورده بود . بریم  تو عکسا تصویری درموردش توضیح بدم  تصاویری از طبیعت زیبای یاسوج  هوای بسیاااااار تمیز و عالی  آبشار یاسوج ...
15 خرداد 1394

جشن پایان سال اول مهد کودک

سلام جیگرای خوشمزه  روز جمعه اول خردادماه جشن پایان سال تحصیلی تون برگزار شد . شما دوتا هم تو گروه سرود بودین ، قربونتون برم که فقط حرف آخر هر کلمه را با گروه میخوندین   آریسا کاملا تو ژست سرود خوندن بود ، پارسا که دیگه چشمهاشم میبست و میخوند که اون موقع من داشتم فیلم میگرفتم و متاسفانه عکسی از اون صحنه ندارم . دلم میخواست بپرم رو سن هردوتونو درسته قورت بدم   . یه حس خیلی خوبی داشتم و کلی براتون دعا کردم ، امیدوارم جشن فارغ التحصیلی تون را ببینم  خاله سارا مربی مهربان که در این 8 ماه براتون کلی زحمت کشیدند  کلبه نمایش در فرهنگ سرا ( محل برگزاری جشن) گروه سرود ، کل بچه های مهد...
1 خرداد 1394
1